روزنه ای به سوی آزادی !
دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۴۵ ب.ظ
هنوز مهر فرمان خلیفه خشک نشده بود که ناگهان یک آزاده ای فریاد زد :(( کافی است ، نباید اعدام کنید !))
همه با تعجب به سوی او نگریستند ، و با خودشان گفتند : (( عجب جرئتی دارد ! مطمئنا خلیفه او را نیز اعدام خواهد کرد!))
خلیفه چشمانی تیز رو به مرد آزاده برد و گفت : (( مردک گستاخ چطور جرئت می کنی ، روی فرمان من حرف بزنی؟!))
مرد آزاده پس از چند ثانیه سکوت گفت :(( فرمانی که مربوط به یک مملکت باشد ، فرمان من نام ندارد ، و در حکومت فرمان من یعنی خصومت شخصی ، یعنی همه آدم ها برده و تو خدا ، یعنی همه مرده تو زنده ، یعنی چیزی به اسم آزادی وجود ندارد ! و هرجا که آزادی نیست ، آزاده ای هست که آزادی را ترویج کند . پس بدان در یک اتاق تاریک ، برای نابودی تاریکی ، یک روزنه کافی است !))
- ۹۹/۰۷/۰۷