بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی وقت ها از خودم می پرسم چرا انسان از مرگ فراری است ؟!
دلیلش می تواند هزاران چیز باشد ، اما دو سوال اساسی مطرح می شود !
1- مرگ چیست و آیا بعد از مرگ حیاتی هست یا خیر؟!
2- اگر حیاتی بعد از مرگ هست ، شرایط زندگی در آن جا چیست ؟
مطمئنا هیچ اندیشمندی به دنبال انکار مرگ نیست ، اما برخی ها به دنبال انکار زندگی پس از مرگ هستند ؛ ولی این نوع از اندیشمندان نمی توانند به این سوال پاسخ بدهند : " چرا انسان از مرگ گریزان است؟ "
شما هر چیزی را که در دنیا بطلبید یا نیاز داشته باشید ، مطمئنا ابزارش وجود دارد . اگر تشنه هستید ، آب هست ، اگر گرسنه هستید ، غذا هست و هزاران نیازهای دیگر و وجود ابزارهایش !
شما صدهزار نیوتون و اینشتین بیاری در کنار هم ، هنوز نمی توانند دنیای بعد از مرگ را توصیف کنند ، اما به این پی می برند ، که دنیایی فراتر از این دنیا وجود دارد !
پس در اینجا مسئله وجود یک نظم و قانون مطرح می شود ، و به دنباله آن ، خالق نظم و قانون !
بالفرض اگر آتئیستی بگوید ، این دنیا توسط طبیعت اداره می شود ، پس فراطبیعت توسط چه چیزی اداره می شود ؟! پاسخی ندارد و حتی فراطبیعت را نقض می کند .
یا یک ندانم گرا بیاری و از او سوال کنی که آیا فراطبیعت وجود دارد یا خیر مطمئنا می گوید نمیدانم ! چون بین دو راهی یکتاپرست و آتئیست گیر کرده ! دلیل این دوراهی ، عدم استفاده از عقلش برای اثبات بدیهیات است ؛ با این که بدیهیات اثباتی ندارند .
مسئله وجود خدا ، یک مسئله عمومی است ؛ با این که برخی ها تصور می کنند هر کس خدای خاص خودش را دارد در واقع اشتباه است . در اصل ، هر انسانی ، آداب و معاشرت خاصی با خدای خود دارد .
وجود یک خالق یک موضوع بدیهی بوده و ما می توانیم از طریق برهان خلف خدا را اثبات کنیم . اما مسئله در این جا مطرح می شود که خدا چیست و چه شکلی است ؟
در واقع در اطراف تان ، بیایید هر شی را خدا کنید . اما یک سوال چالشی از این شی که آن را خدا کردید بپرسید ؛ خودش چگونه بوجود آمده ، ما را چگونه بوجود آورده ، و آیا نابود می شود ؟!
در بحث نابودی (مرگ) خدا ، مطمئنا تناقضی آشکار وجود دارد . هر خالقی وقتی چیزی را پدید می آورد ، این طور نیست که مخلوق خودش را رها کند . اگر رها کند ، مسئله تداوم نظم و در تعریف بهتر آنتروپی زیر سوال می رود . از طرفی حیات قبل از آفرینش حیات ، وجود نداشته ، پس خود خالق وجود داشته و حتی بعد از نابودی آفرینش نیز وجود خواهد داشت . چون اگر خالقی ، خود حیاتی داشته باشد ، مطمئنا یک خالقی حیات او را خلق کرده است .
پس حیات برای خالق تعریف نشده است ، و او یک وجود مستقل و ابدی دارد ، در حالی که مخلوقش ، یک وجودی محدود خواهد داشت .
مسئله ایجاد حیات ، منشأ حیات و خالق حیات ، از مهم ترین مسائلی است که دانشمندان فیزیک و شیمی و روحانیون دینی بر روی آن نزاع دارند . این نزاع ناشی از سوء تفاهم و نقض همدیگر است . انسان ناقص است ، چرا که اگر کامل بود ، خودش می توانست خودش را خلق کند . کسی که این حیات را ابداع کرده ، مطمئنا کامل بوده و هیج نقصی درون خود ندارد . اما تعریف ما از نقص و کامل چیست؟ آیا کامل بودن ، تنها ابداع و خلق حیات است ؟
(درحال تکمیل ...)